داناکداناک، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

دنیای داناک

تولد 7ماهگی

سلام دختر بابا عزیز دل بابا به سلامتی 7 ماهت تموم شد و وارد 8ماهگیت شدی...   شیطون حالا دیگه برام دندون در میاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آخه 7ماهگی وقت دندون در آوردنه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!! بچه های مردم یه سالشون شده دندون در نیاوردن دختر......   این عکس روز تولدت   تولدت مبارک     فدای دخترم بشم که دندون در آورده دقیقا یه روز مونده به تولد 7ماهگیت دوتا دندون جلوت سر زد.       عزیز دل بابا حال دیگه از همیشه شیطون تر شدی....   بوررررررر کردنت .....................   به سبک پینگو پینگو...
13 تير 1392

شادی مردم ایران

سلام به دختر خوبم دختر بابا شايد بعضيا بگن اين حرفا چه ربطي به داناک داره ؟!!! ولي مطمئنم که اين وقايع توي آينده تو و هم دوره اي هات حتما تاثيير داره وميدونم که يه روزي اين داستانها رو توي کتاب تاريخ بايد بخوني پس تصميم گرفتم با اين که آدم سياسي نيستم و خيلي سر در نميارم (فقط به عنوان يه نفر از عامه مردم) يه مختصر برات تعريف کنم که به لحاظ سياسي الان توي کشورمون چهاتفاقي افتاده.... توي ايران بعد از 2500سال که نوع حکومت شاهنشاهي بود و پايه اون رو کورش بزرگ بنا کرده بود توي سال 1357 يعني دو سال قبل از به دنيا اومدن من و مامان مردم انقلاب کردن و نوع حکومت عوض شد و به صورت جمهوري در اومد. جمهوري به ...
26 خرداد 1392

ماهگرد ششم،سفر خوش گذشت؟

داناک بابا...... دختر خوبم الان 6 ماه از اولین دیدارمون گذشته ،یادش بخیر به قول   عمو امیر(دوست بابا) یه شعر داره که میگه: اولین دیدارمان یادش بخیر          آن زمان و این زمان یادش بخیر   چون اون لحظه اولی که دیدمت شیرین بود و هر لحظه که جلوتر میریم   لحظه های شیرینتریه پس یاد امروز هم برای آینده بخیر   عزیز دلم تولدت مبارک   دخترم انشا... تولدای چندین سالگیت رو جشن بگیری همیشه سالم   وشاد   اینبار هم ماهگرد تولدت با واکسنت همراه بود و پدر من ومامانت رو در   آوردی....   به هیج وجه قطره استامینوفن نمیخ...
7 خرداد 1392

ماهگرد پنجم ، نوش جان

داناک بابا..............   تولد 5ماهگیت مبارک،تارخ دوم اردیبهشت نودودو پنج ماهت تموم شد وبه لطف خدا وارد 6ماهگی شدی     دیگه یواش یواش داری خانوم میشی بابایی   عزیز دلم در ضمن شما به سفارش دکتر مهربونت از اول این هفته یعنی:   1392/02/07 غذا خوردن و شروع کردی روز اول با یک قاشق روز دوم   2قاشق و امروز هم 3قاشق و خداراشکر اگه چشمت نزنم فرنی رو   خیلی دوست داشتی،امیدوارم الان که به غذا افتادی دیگه یکم       وزنبگیری و مامانت رو از این دلواپسی در بیاری.   این عکس اولین غذا پختن برای تو ...
10 ارديبهشت 1392

مادرم روزت مبارک

  تبریک داناک به مادر مهربونش و همه مادرای مهربون دنیا               وقتی چشم به جهان گشودم. قلب کوچکم     مهربانی لبخند و نگاهت را که پر از صداقت و بی ریایی بود احساس کرد. دیدم زمانی را که با لبخندم لبخند زیبائی بر چهره خسته ات نشست و دنیایت سبز شدو با گریه ام دلت لرزید و طوفانی گشت. از همان لحظه فهمیدم که تنها در کنار این نگاه پرمهر و محبت است که احساس آرامش و خوشبختی خواهم کرد.     مادر عزیزم روزت مبارک   ...
10 ارديبهشت 1392

دوستای داناک

دختر گلم ........ از امروز تصمیم گرفتم توی وبلاگت این بخش و اضافه کنم داناک و دوستاش البته آدم یاد کارتون یوگی ودوستان میفته ولی اشکالی نداره چون خیلی از آدمای الان هم این کارتون یادشون نمیاد چه برسه اون موقع که شماها بزرگ میشین.     این آخرین عکس تو و دوستت یاسمین :     اینم عکس تو و دوستت هلنا،هلنا چون از تو بزرگتره همش دوست داره صورتتو لمس کنه و هم ما ، هم مامان باباش خیلی باید مواظبش باشیم این عکسو همین چند روز پیش گرفتیم:   اینم تو و دوستت پارمیس (دختر عمو سیاوش)این عکس مربوط میشه به ایام نوروز:       ...
9 ارديبهشت 1392

دوست داشتنیهای داناک

دختر خوبم سلام به خاطر اینکه تو بعضی از وسایل رو خیلی دوست داری وزیاد از حد براشون ذوق میکنی تصمیم گرفتیم، عکساشو روی وبلاگ بذاریم تا اگه به مرور زمان اون وسایل از بین رفت اینا یادگاری بمونه:               توی ادامه مطلب میتونی عکساشو ببینی    به ترتیب دوست داشتنی ترینها اول طرح بالای تخت ماست که نمیفهمیم تو چرا اینقدر براش ذوق میکنی؟   بعدی عروسک آویز به لوستر اتاقته که از همه عروسکات بیشتر دوسش داری: بعدی این لاک پشته که سر دستاش نیشکش هم داره ولی تو علاقه خاصی به سرش داری واز نوزادیت خیلی دوستش داشتی: بعدی لیوان چایی ماس...
9 ارديبهشت 1392

داستان زلزله

سلام دختر خوبم دیشب جمعه شب بود و عمو مهدی با یاسمین اینا خونه ما بودن حدودای ساعت 11.45همه رفتن و من شروع کردم به جمع وجور کردن خونه مامانی هم شما رو برد بخوابونه ،ساعت حدودای 12بود که شما شروع کردی به جیغ زدن نه از اون جیغاهاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا یعنی به واقعیت بی سابقه بود این مدلت،از اول تولدت تا الان اینجوری ندیده بودیمت.یعنی آروم شدنت در حد 3تا نفس بود و دوباره شروع میکردی...     بعدا فهمیدیم که هلنا هم خیلی بی سابقه دیشب بیقراری میکرده.. این بیقراری حدود نیم ساعت طول کشید ، هرکاری فکر میکردیم ل...
31 فروردين 1392

برام هیچ حسی شبیه تو نیست

سلام دختر خوبم عزیز بابا دیگه داره آخرین روزای ماه پنجم تولدشو تجربه میکنه یعنی 6روز دیگه 5ماهت تمومه و وارد 6ماهگی میشی.حالا دیگه راحت وارونه میشی یه به زحمت چند سانتیمتری خودتو به جلو میکشی دیگه وقتی میخوابونیمت باید دوتا پشتی کنارت بذاریم که هم وقتی رو تخت خوابدی نیفتی پایین و هم سرت رو زمین نیفته،چند روز پیش وقتی وارونه شدی تا اون جایی که میتونستی گردنتو بالا نگه داشتی ولی آخرش خسته شدی و صورتت محکم خورد به زمین و تا کلی وقت گریه میکردی. تازه موهاتو هم کوتاه کردیم   همه میگن خیلی خوب کوتاهش کردیم.                         اینم عکسش    ...
27 فروردين 1392