دختر شیطون بابا
داناک بابا عزیز دلم الان که این مطلب برات مینویسم 19 روز از هشت ماهی که با هم دنیای داناک رو ورق زدیم میگذره. دلم میخواد یه روزی ......اون روزی که بزرگ شدی وبرای خودت خانومی شدی و تونستی دفتر دنیای خودت روبا دستای خودت ورق بزنی توی صفحات قبلیش نتونی مطلبی پیدا کنی که پیش خودت بگی : ای کاش............ ای وای.............. یا ای دریغ.......... و همیشه راضی باشی از سرگذشتت و بدونی که سرنوشت دست خود آدماست. دختر بابا نمیدونم اون روزی که تو بزرگ میشی و اونجایی از زندگی قرار گرفتی که گفتم... من توی چه موقعیتی هستم یا اصلا هستم یا...