داناکداناک، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

دنیای داناک

ما اومدیممممممممم

سلام به دختر گلم   پانزدهمین ماهگرد تولدت مبارک دنیای بابا           واقعا باید منو ببخشی که اینقدر دیر وبلاگتو آپدیت کردم   هم تو و هم همه اونایی که چند بار به وبلاگت اومدن ولی هیچ چیز جدیدی برای خوندن نبود.   آخه تو این مدت توی مغازه دست تنها بودم و گرفتاریام زیاد بود حسابی...   شاید از خودت بپرسی خب شبا توی خونه چی!!!!!!!چرا اونجا نمینوشتی!!!!!!!   آخه توی خونه فقط کافیه لب تاپ روشن بشه   اونوقته که تو انگار دشمن آبا اجدادیتو دیدی   و میخوای دونه دونه تموم دکمه هاشو در بیاری....   ...
5 اسفند 1392

اعصابم خورده

تا حالا سه بار توی این بی وقتی وبلاگ نوشتم و ثبت موقتش کردم ولی مطالب میپره   نمیدونم سایت خرابه یا سیستم من......  
2 اسفند 1392

احوالات داناک

داناک بابا   سلام دختر گلم   حالا دیگه دنیای بابا یک سالش تموم شده و شیطونتر از همیشه دومین سال دفتر دنیای داناک   رو داره   ورق میزنه...   البته اگه دست خودش بود که با این شیطونیاش فکر میکرد کتابای مامانشه و مثل اونا میخواست   تمامشو ریز ریز کنه بریزه کف خونه ......   ولی دور از شوخی چی میگی اینقدر شیطونی میکنی؟   رومیزی توی خونه ما شده روفرشی...   درب کابینتها(با اینکه با روبان بسته شده) شده گاراژ ایرانپیما...   وای از اینکه ورق بیفته دستت دیگه هیچ. مثل دستگاه بازیافت  ریز ریزش میکنی...   این روزا لجباز و لو...
10 دی 1392

یک سال خوب(تولدت مبارک)

   دختر بابا تولدت مبارک     بالاخره تونستیم جشن تولد یک سالگی دختر ماهمون رو با 6 روز تاخیر برگزار کنیم...........       اوه هر کی ندونه میگه چیکار کردن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!   نه بابا یه جشن ساده و کوچولو مچولو مثل خودت گرفتیم برات با تعداد بیشمار از میهمانها............   فکر کنم دقیقا 7 نفر مهمون داشتیم آخه به دلیل بیماری آنفولانزا بعضیا نتونسته بودن بیان ، بعضیاجایی دعوت بودن بعضیا مسافرت بودن.... به هر حال هر کدوم به دلیلی نیومدن    ولی مهم اینه که خوش بهمون گذ...
13 آذر 1392

پدری که هنوز کودک است

فرزندم    یک بهار   یک تابستان   یک پاییز   یک زمستان را دیدی...   از این پس همه چیز جهان تکراریست جز مهربانی................   (نیما یوشیج شاعر معاصر ایران در جشن تولد پسرش)   یک سال از دیدارمان گذشت دیداری که تو هیچ گاه به یاد نیاوردی، ولی برای ما همچون لوح   نوشته ای حک شده در وجودمان.   به یاد نیاوردی و نمیآوری لذت اولین دیدارمان را که بدانی این شیرینی که از آن   سخن  میگویم در مقابل نگرانی که نسبت به آینده ات دارم هیچ است هیچ....   میخواهم تمام آن چیزه...
12 آذر 1392

تاخیر در تولد

تولد دخترم مبارک   قبل از هرچیز از شما خاله های مهربون که زحمت کشیدید و تولد داناک من رو تبریک گفتید حتی قبل     از اینکه مطلب تولد بیاد بالا تشکر میکنم و باید بگم که واقعا خوشحالمون کردید.   ایشا.. با گذاشتن کامنت برای پستهای آینده جبران زحمات خواهیم کرد   و بعد از اون به اطلاع همگی میرسونم که به دلیل امتحان میانترم مامان داناک جشن تولد برگزار   نشد و در اولینفرصت برگزارمیکنیم و عکسهاشو به پیوست تقدیم خواهیم کرد. لازم به توضیح:قرار بود نویسنده وبلاگ عوض بشه ولی به دلیل انتخاب واحد وادامه تحصیل مادری     این اتفا...
5 آذر 1392

کارای جدید داناک در آستانه یازده ماهگی

داناک بابا دخترک شیطون بابا سلام، روزها چقدر به سرعت دارن میگذرن باورم نمیشه ..............الان یواش یواش داره نزدیک یک سال ازا ولین دیدارمون میگذره انگار روزا عجله دارن. اون موقع ها که ما کوچیک بودیم اینقدر طول میکشید تا یک سال تموم بشه. نخند...... میگم نخند......... واقعا میگم از هرکدوم از هم سن و سالهای من بپرسی همینو میگه شاید به دلیلش این بود که بچه های اون نسل(البته ما شاگرد تنبلها) از مدرسه بدمون میومد؟!!!!!! یا شاید زندگی با امکانات کمتر اینجوریمون کرده بود؟ یا شاید به خاطر سرعته و یه ربط فیزیکی بین سرعت انجام کارها وگذر زمان و   ذهن ما ...
29 مهر 1392

واما دهمین ماهگرد...

داناک بابا   دختر خوبم، دختر شیطونم، دختر بلا بابا     دهمین ماهگردت مبارک دخترکم   اینروزا یعنی اوایل پاییز که هوا یواش یواش رو به خنکی میره و یه تحول اساسی توی فصول داره اتفاق میفته و من و مامانتم که عاشق رنگ  فصل پاییزیم و خدا هم تو رو توی پاییز به ما هدیه داد . یه حال و هوای دیگه داریم اینروزا خیلی از سال پیش یاد میکنیم آخه پارسال توی این فصل مامانی ماه هفتم بارداریش رو میگذروند و هر روز یه ماجرا داشتیم نه اینکه بگم بد بود نه........ اتفاقا خیلی هم باحال بود ، چون تکونای تو زیاد شده بود و این برامون خیلی لذت بخش بود تازه... وقت و بی وقت فامیل برا...
2 مهر 1392

آگهی فروش!!!!!!!!!!

داناک بابا دختر خوبم سلام دخترم ، نهمین ماهگرد تولدت مبارک..   البته این روزا دل و دماغ برامون نذاشتی ...14روز تمام                                           (گلاب بروی خواننده ها) ا....هال ، بیچارمون کرد چندین بار دکتر بردیمت کلی دارو بهت دادیم ...کلی پرهیز غذایی داری... مامانت با زحمت روزانه چند لیتر ors توی حلقت میکرد...ولی هیچ چیز افاقه نکرده  و تو هر روز بهتر که نشدی  هیچ بدتر هم شدی ....   مادر بزرگا میگن مال دندوناته ولی دک...
2 شهريور 1392