ما اومدیممممممممم
سلام به دختر گلم
پانزدهمین ماهگرد تولدت مبارک دنیای بابا
واقعا باید منو ببخشی که اینقدر دیر وبلاگتو آپدیت کردم
هم تو و هم همه اونایی که چند بار به وبلاگت اومدن ولی هیچ چیز جدیدی برای خوندن نبود.
آخه تو این مدت توی مغازه دست تنها بودم و گرفتاریام زیاد بود حسابی...
شاید از خودت بپرسی خب شبا توی خونه چی!!!!!!!چرا اونجا نمینوشتی!!!!!!!
آخه توی خونه فقط کافیه لب تاپ روشن بشه
اونوقته که تو انگار دشمن آبا اجدادیتو دیدی
و میخوای دونه دونه تموم دکمه هاشو در بیاری....
صفحشو خورد کنی..... خلاصه که اصلا نمیشه
این روزا شیطونیات معمولی نیست که........
انشا... به امید خدا داریم به تیم ملی و سطوح جهانی فکر میکنیم برات
فکر میکنی شوخی میکنم؟؟؟؟؟؟؟؟
دختری که از میز تلوزیون بالا بره و دراز بکشه روی صفحه و
اونوقت ببینه که راهی به جایی نیست و نمیتونه وارد تلوزیون بشه و جیغ بزنه
رو چی میگن بهش؟؟
دختری که دیر بجنبیم از مبل و صندلی و میز ناهار خوری و ... بالا میره چی میگن؟؟
تازه این روزا اینقدر خوشگل تقلید میکنی حرفا و کارای مارو...
به روایتی طوطی و به روایت دیگه م ی م و ن شدی حسابی
این مدت یه چند وقتی مریض بودم و همش دستمال کاغذی دستم بود
حالا تو یاد گرفتی دستمال میبینی فقط بینیتو باهاش تمیز میکنی
یه کارایی مامان یادت ... داده مثلا وقتی میخندی دستتو میگیری جلوی دهنت
یا اینکه وقتی بهت میگه گریه الکی کن اینقدر خوشگل گریه الکی میکنی...
پدر سوخته ادای یاسمین رو در میاری ...!!!وقتی بهت میگیم یاسمین چی میگه ؟
مثه یاسی گریه لوسی میکنی
یا وقتایی که کار بد میکنی خودت انگشتتو به نشونه این کار بدیه تکون میدی مثلا
روزی صد بار دکمه ریسیور رو خاموش میکنی و میگی نه نه نه
اینروزا نخیر شده ورد زبونت هرچی ازت میپرسیم میگی نخی
بابا رو دوست داری ؟ نخی مامان و دوست داری ؟ نخی
دیگه اون وقتایی که میگی بابا جان خدا دنیا رو بهم میده
البته باباجان مامان جان مال وقتایی یه که میخوای چاخانمون و بکنی...
شاعر میگه :
منی که نام شراب از کتاب میشستم............. زمانه کاتب دکان میفروشم کرد
والا ما از اول عمرمون خواننده های مورد علاقمون داریوش گوگوش هایده ابی و... بودن
اونایی که ترانه جفنگ گوش میکردن رو مسخره میکردیم
ولی الان (من شرمندم،همگی منو ببخشین،روم به دیوار،معذرت میخوام)
ترانه سلام سلام ماهان zو سعید پانته رو براتون میخونم از خودشون قشنگ تر
میخواین بخونم؟؟؟؟
تعارف نکنینا........
روزی هزار بار میای کنترل تلوزیون میدی دستمون و سرفه میکنی مثل سعیدکه یعنی پلی
کنیم برات
البته تشکرات ویژه از این هنرمندان بزرگ که باعث میشن دختر ما غذاشو بخوره
این روزا مزاحم عمه جان زیاد میشیم(نه که قبلا نمیشدیم) 3روز در هفته مامان کلاس داره
تو رو میذاره مهد کودک عمه جان دو روزه که یاد گرفتی میگی عمه البته عمهَََََ
خدا را شکر امسال کشورمون بارندگیهای خوبی داشت
اصفهان بعد از چندین سال برف اومد تپل... تقریبا 4 مرتبه برف اومد
که دو بار برف نسبتا زیادی اومد و و اولین برفی که اومد ما با هم رفتیم
بیرون و خوش گذروندیم.
همون روز هم میخواستم وبتو آپ کنم
حتی مقدمش رو هم توی ذهنم با شعر برف نو شاملو ساختم
اما نشد که نشد.........
ولی یه خبر بد......
از صبح تا حالا سرما خوردگی داری و امروز که دقیقا دوم اسفنده
و 15 ماهگین تموم میشه رفتیم پیش دکترت دکتر اسلامیان و وزنت که کردیم
تازه شدی 9کیلو
ولی مامانت همین الان که داشتم مینوشتم زنگ زد گفت تبت شده38/5منم که سر کارم
و سها رفته برات دارو بگیره(اصلا فکر نمیکردم اینقدر جدی باشه)
ایشا... زودتر خوب بشی دخترک بابا
الان که عکسهات رو هم آماده شد و میخوام آپ کنم پنجم اسفنده
و هنوز سرماخوردگیت ادامه داره ولی نه به شدت شب اول
شب اول تا صبح مامانت بیدار بود و تبت رو چک میکرد منم درست نخوابیدم
خودت هم از گرفتگی بینی خیلی خیلی ناراحت بودی عزیز دلم ولی شکر خدا الان بهتری
الانم که مامانت سرما خورده بنده خدا حالش بده که ایشا... زودی خوب بشه
در ضمن توی این سه روز عمهَ به عمجان ارتقاء یافت
همیشه شاد باشی و سلامت
دوست دارم یه عالمه
میبینمت