واما دهمین ماهگرد...
داناک بابا
دختر خوبم، دختر شیطونم، دختر بلا بابا
دهمین ماهگردت مبارک دخترکم
اینروزا یعنی اوایل پاییز که هوا یواش یواش رو به خنکی میره و یه تحول اساسی توی فصول داره
اتفاقمیفته و من و مامانتم که عاشق رنگ فصل پاییزیم و خدا هم تو رو توی پاییز به ما هدیه داد
.یه حال و هوایدیگه داریم اینروزا خیلی از سال پیش یاد میکنیم آخه پارسال توی اینفصل
مامانی ماههفتمبارداریشرومیگذروند و هر روز یه ماجرا داشتیم نه اینکه بگم بد بود نه........
اتفاقاخیلی هم باحالبود ،چون تکونای توزیاد شده بود و این برامون خیلی لذت بخش بود تازه...
وقت و بیوقت فامیل برایمامانتاسیانه میاوردن.
.........آی حال میداد........
من فکر کنم تو اون دوران 4،5 کیلویی وزنم بالا رفته بود . نه اینکه ما قبلش غذا نمیخوردیما نه...
مثلا ما غذامون رو خورده بودیم بعد یهویی یه نفر یه چیز خوشمزه برامون میاورد ...
ماهم شکمو...........میخوردیما.................
(توی آداب و رسوم ما تاسیانه به غذایی گفته میشه که با غذاهای معمول فرق داره و برای
خانومایباردار میپزنو خیلیغیرمنتظره براش میارن).
دختر بابا بعد از اون مریضی کوفتی توی این ماه شیرینکاری میکنه فراوون...
دیگه الان روزگار نداریم از دستت که ... به هر جایی پا میشی وامیستی حتی گاهی با زمین هم
بلندمیشی و تق... میفتی زمین.
ببین از کجاها که بالا نمیری......
توی این ماه یکی از شیرنترین کارایی که کردی این بود که هر کی ازت میپرسید مثلا باباکو؟
میگفتی :رفتتتتتتت البته نه اینجوری دقیقا..، میگی: رر.........ت بعدشم بای بای میکنی..
اینقدر خوشگل با اون دستای کوچولوت بشکن میزنی که آدم دوست داره بخوردت ، وقتی یه
موسیقیشاد گوش میدی با دهنت صدای تق تق در میاری..
در ضمن علاقه شدیدی به گوشی آیفون داری و اگه توی بدترین حالت گریه باشی جلوی آیفون
آروممیگیریو یه چیز دیگه که مواقع گریه تو به دادمون میرسه عروسکای تولو که مامانت برات
خریده جالب اینهکهفقط توی جای خودشونن خیلی دوستشون داری و وقتی که باهاشون بازی
میکنی زود خستت میکنن.
تازه میدونی با چی گریه میفتی دختر لوس!!!
از صدای خنده دوروبریات...(آخه من چی بگم به تو ؟بگم مردم نخندند؟)
البته بر خلاف این رفتار عجیب الانت، یه چیزی، ...نمیدونم تا حالا بهت گفتم که از اول روابط
عمومیت وحشتناک بالا بود یا نه؟
فقط همینو میگم که وقتی یه بچه میبینی اینقدر ذوق میکنی و جیغ وداد خوشحالی میکنی که
بچه مردمو میترسونی بیچاره یاسمین الان چند باره که میان خونمون تو با خوشحالیات اونو
ناراحت میکنی و مامانباباش مجبور میشن زود برن خونشون.
دختر شیطون
ولی وقتی یه بچه شیطون تر از خودت میبینی(مثلا طاها پسر همسایمون) تو هیچ حرفی برای
گفتننداری.
پدر سوخته بابا رو بوس نمیکنی؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!
فقط مامانت هر وقت میگه مامانو بوس کن دهنت رو میذاری روی صورتش و میگی آآآآآآآآآآآ
وقتی هم میخوای داد وقال کنی دستت رو هم میاری بالا و با دستت حرف میزنی، یا هر وقت یه
چیزیمیخوای ، اول با اشاره بازو بست کردن دستت نشون میدی و اگه ما نخواستیم اونو بهت
بدیم ادایسرفه در میاری ولی باز ما اونو بهت نمیدیم چون اون میتونه صندلای بابا باشه یا
جوراب ...
جوراب که عاشقشی ... غافل بشیم ازت جورابای بابا رو بلعیدی
چند بار با مامانی دعوا کردیم که من جورابام رو رو زمین نندازم ولی منه شلخته بازم رو عادتم
ایکارو تکرارمیکنم و باز هم دعوا...
دیگه اینکه دکتر مهربون دخترم(دکتر کیوانفر) به قصد تحصیلات تخصصی از اصفهان به تهران منتقل
شد ما هم براش آرزوی موفقیت میکنیم. وما الان شما را میبریم پیش دکتر رامین ایرانپور که به ما
میگفتن خیلی به پدر مادرا گیرمیده،ولی چند بارهکه ما میبریمت خدمت ایشون اتفاقا خیلی هم
خوش برخورده و کلی شوخی میکنیم ومیخندیم.
امروزم که بردیمت دکتر بعد از ده ماه زحمت کشیدی و وزنت به 7.750رسیده بود.
ولی باز هم همین که سالمی و در کنار هم هستیم خدارا شکر میکنم.
میبوسمت عزیز دلم