داناکداناک، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

دنیای داناک

ماهگرد هشتم

1392/5/8 2:16
نویسنده : Danak
376 بازدید
اشتراک گذاری

داناک بابا

دختر خوبم سلام
 

عزیزم حالا که اینقدر شیرین شدی و هر روز کارای جدید میکنی منم حسابی
 

 

گرفتار شدم و نمیتونم زود به زود برات بنویسم .
 

بابا جان فکر نکنی مرور زمان داره روم تاثیر میذاره نه........
 

فقط گرفتاریه دخترم................
 

قرار بود مدیریت رو عوض کنیم که به لطف مخابرات هنوز امکانات روی خط

تلفن خونمون نیومده ولی هنوز
دارم پیگیری میکنم امیدوارم که بشه...
 

عزیز دلم ماهگرد تولدت مبارک
 

 

 

 دختر خوبم یادته گفتم با تولد 7ماهگیت دوتا دندون جولوییه پایینت زد بیرون و
 

 

با حالا با تولد 8 ماهگیتیکی از دندونای بالایی جلو زده بیرون البته به این

 

راحتی که میگم


نه......اصلا........


بد اخلاقی...تب .... نا آرومی...
 

آخه میگن دندون درآوردن خیلی سخته...
 

 

ولی من بهت میگم کلا زندگی همش سخته...
 

هنر ما آدما اینه که سختیای زندگی رو بپذیریم و با همه سختیش شاد زندگی
 

کنیم.

شاید الان که داری این مطلب و میخونی و دیگه خانوم شدی ........

روزمرّگیهای
زندگی داره ناراحتت میکنه..............

 

ولی مبادا از مشکلات فرار کنی،حتی نمیتونی اونارو فراموش کنی، چون اون
 

وقته که ذهنت میخواد بهچیزایی که کاذبه و مشکلی رو حل نمیکنه پناه ببره.
 

باید بدونی که مشکل همیشه هست همینجور که گریه و خنده، شادی و


غم،زشتی وزیبایی، سیاهی و
سپیدی در کنار هم معنی پیدا میکنن .
 

امیدوارم ما بتونیم تو رو جوری تربیت کنیم که مثل همین چند ماهگیت همون
 

موقعی که داری گریه میکنیسریع پشتش بخندی و اینقدر قوی باشی که

مشکلات نتونه از پا درت بیاره.


به قول عمو ابی(دوست بابا)
 

دادا دنیا همش غمه . شادش کن
 

امشب شب 21 ماه رمضون سال 1434 قمریه و ما اومدیم خونته عمه جان
 

رمضان یکی از ماههای سال قمریه که مسلونا توی این ماه روزه میگیرن یعنی
 

از سحر(قبل از اذان صبح) تاافطار(بعد از اذان مغرب)چیزی نمیخورن و توی این
 

ماه بیشتر به عبادت خدا میپردازند.
 

دخترکم ...
 

الان دیگه با روروئک خونه را میگردی
 

در کشوهارا باز منیکنی....
 

 

البته مامانت همیشه عاشق اینکار بچه ها بودخودشم این عکسو گرفتها زت


گاهی با صدات (ریتمیک) آواز میخونی...
 

 

شیطونک غافل بشم عینک بابا را له کردی...
 

 

 

وای اگه گوش بابا دستت بیفته که اینقدر میپیچونیش که قرمز میشه
 

بابا را صدا میزنی(بیشتر ،وقتایی که مامانت میخواد صورتت و بشوره)
 

مامان و صدا میزنی (وقتایی که از دست بابا خسته میشی)
 

البته قبلا هم بابا ماما میگفتی ولی الان دیگه از هم تفکیکشون میکنی
 

 

دیگه........
 

با دندونای کوچولوت جعبه دستمال کاغذی میخوری..
 



خلاصه که خیلی شیطونیات ناز شده و هر روز منتظر کارای جدیدتیم.
 

 هرچند اینروزا باید خیلی مواظب باشیم چیزی توی دهنت نکنی که خدای
 

نکرده باعث خفگی یا مریضینشه.
 

عزیز بابا امیدوارم بتونم زودتر بیام وبرات بنویسم دنیای داناک چطور میگذره.
 

 


ماچماچماچمیبوسمتماچماچماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

نازنین
10 مرداد 92 23:28
عزیزم داناک مهربونم خانوم شدی گلم ماشالله هزار ماشالله


ممنونم خاله..............
شقایق مامان آرشا
11 مرداد 92 9:02
شیطونک ماهگردت مبارک
دندونای جدید هم مبارک


مرسی................................
الهه(مامان یاسان)
11 مرداد 92 12:53
سلام خاله جون ماهگرد هشتم و همچنین دندونای نازت مبارک به سلامتی ایشاالله


مرسی خاله
الهام(مامان اميرحسين)
12 مرداد 92 15:06
ماهگرد هشتمت مبارك خانمي