پس از بیست روز
سلام به دختر کوچولوی خودم
امیدوارم الان دیگه دختر خانم بابا شدی و بعد از سالها نشستی داری مطالب خودتو میخونی روزگارت خوب باشه و تو هر موقعیتی که هستی انسان موفقی باشی و از همه مهمتر اینکه کاملا انسان باشی.
چه من باشم وچه ............
خب داناک بابا 40روزهم تمام شد و همچنان شما ادامه میدهید
نه بابا شوخی کردم.خیلی بهتر شدی به خدا حداقلش اینه که من میخوابم تو میدونی ومامانت
راستش این چند وقت که نیومدم برات مطلب جدید بذارم بیشتر خودم گرفتار بودم شما دختر گلی بودی
توی چهل وسه روزگیت به سفارش دکترت بردیمت پیش فوق تخصص گوارش و ایشون نظرش این بود که داروهات رو سنگینتر کنیم ولی ما با مشورت دکتر کیوانفر تصمیم گرفتیم که دیگه ادامه ندیم به پیشنهاد عمه جان،مامانت تو وعده های بیشتر شیرکمتری بهت میده وبااین ترفند تونستیم یکم رفلاکس معدت روبیشترکنترل کنیم.
این چند وقت که تو به دنیا اومدی دوباره با عمو امین اینا رابطمون بیشتر شده آخه چند وقتی بود که مامان یاسمین ومامان تو بارداربودن و هرکدوم مشکلات خودشوداشت ولی الان که توی یه موقعیت مشابه قرار گرفتیم بیشتر باهم رفت وآمدمیکنیم .بیشترشبهای تعطیل میریم خونه همدیگه من و بابای یاسمین وعمومهدی فیلم میبینیم ماماناتون هم شما راساکت میکنن تا ما فیلم ببینیم اما چه فایده بلد نیستن که هی شما جیغ میزنین نمیذارین ما فیلم ببینیم مجبور میشیم خودمون راسا اقدام کنیم .
بنابراین ما هم فکر میکنیم فیلم میبینیم .
این عکس رو هفته پیش ازتون گرفتم اون روز دختربابا تقریبا 54روزه بود ویاسمین 94 روزه:
این چند وقت برای آروم کردن تو به هر ابزاری پناه میبریم
یکی از این ابزارها گذاشتن موسیقیهای مختلفه مثلا برای خوابوندت از آهنگ لالایی رضا صادقی و برای ساکت کردن گریه هات از ترانه جدیدمنصور (من باهات جورم)استفاده میکنیم.اینها جدای از شعراییه که خودم برات میخونم
حالا اگه میخوای بخندی باید ادامه مطلب بازکنی تا ببینی چه شعرایی برات ساختم و با ریتمای مختلف برات میخونم....................
وای الان یادم افتاد که پس فردا موعد واکسن دو ماهگیته
خیلی خیلی دلم میسوزه که قراره توی دوتا رون کوچولوت واکسن بزنن ولی دخترم به خدا چاره ای نیست
مارو ببخش فقط به خاطر خودته
فعلا دیگه حوصله نوشتن ندارم
تا بعد.........................
میبوسمت
برای خوابوندنت همون لالایی رضا صادقی و لالایی داریوش رو با کلی تغییرات که هر دفعه هرچی بیاد میخونم
البته اون لالایی که میگه:
لالا میگم برات خوابت نمیاد
بزرگت میکنم یادت نمیاد
لالا کن بوته خوش رنگ پنبه
که با ما دست این دنیا به جنگه.............................
و وقتی خیلی برات ذوق میکنم یا میخوام آرومت کنم شعرای خودم رو میخونم که هر بار یه تیکشو ساختم
مثلا:
دخترخانوم کی باشه؟داناک عشق باباشه
داناک خانوم کی باشه؟عشق ونفس باباشه
یا:
داناک خانوم چه ماهه چشماش چقدر سیاهه
داناک خانوم چه ماهه موهاش چقدر سیاهه
داناک خانوم تمیزه پیش باباش عزیزه
داناک خانوم طلایی ببین چقدر بلایی
داناک خانوم رو داره ببین چقدر موداره
و همینجور تا آخر دیگه......................